آخرین برنامه «نود» قرار است ساعت ده و نیم شب برگزار شود. طبق قرارهای قبلی و هماهنگیهای انجام شده، ساعت نهو نیم شب مقابل درب تلویزیون هستیم، پس از ورود به سازمان صدا و سیما باید خودمان را به ساختمان پخش برسانیم سر بالایی را طی میكنیم؛ سربالایی نفسگیر كه نمیدانیم كی تمام میشود؟ به هر حال به ساختمان پخش میرسیم. وارد ساختمان كه میشویم، از اطلاعات میگذریم، راهرویی باریك و پرپیچ و خم مقابلمان قرار دارد. وارد راهرو كه میشویم، به اولین نفری كه برخورد میكنیم، نشان استودیوی «نود» را میگیریم، با دست نشانمان میدهد و میگوید: « همان استودیویی كه درش باز است و روی آن نوشته شده «استودیوی 14»... درباره عادل بیشتر بدانیم
عادل نیم ساعت قبل از برنامه وارد استودیو میشود، همچنین فیلمهای مونتاژ شدهای را كه قرار است پخش كند با خود به همراه میآورد، ابتدا در یك اتاقك كوچك به شخصی زنگ میزند كه نمیدانیم آن طرف خط كیست؟ از او میپرسد، در گفتگوی اكبر میثاقیان (مربی راهآهن كه در پلیآف، راهآهن را قهرمان كرده است) قسمتی آمده به این مضمون، میخواهم روی بام برج میلاد نماز بخوانم، چون به خدا نزدیكتر است، پخش كنیم یا نه؟
پاسخ میشنود كه مشكلی نیست، پخش كنید... واقعا كه باید حواس شما در یك برنامه زنده تلویزیونی به همهچیز باشد، چرا كه سلیقههای مختلفی برنامههای تلویزیون را میبینند از این رو باید دست به عصا راه رفت... داخل استودیو كه میشویم... میبینیم كه گروه در حال تغییر دكور است. در این استودیو برنامههای دیگری هم پخش میشود... از این رو دكور باید تغییر كند. فكر میكنیم میزهای بزرگی در استودیو است و یك استودیوی بسیار بزرگ در انتظار ماست، اما استودیو كوچك وفاصله میز عادل با دیگر مهمانان یك قدم بیشتر نیست، این خاصیت دوربین است كه بدین شكل همه چیز را نشان میدهد. روی سقف این استودیو پروژكتورهای زیادی به چشم میخورد، فكر كنم تعدادشان نزدیك به پنجاه عدد بود، كه از راه دور كنترل میشدند و به هر جهتی میچرخیدند... تعدادی از بچههای دستاندر كار مشغول تنظیم نور این پروژكتورها، تعدادی هم با عجله در حال مرتب كردن استودیو بودند. برنامه یك ربع دیگر باید شروع شود، در پشت صحنه و به قول معروف اتاق فرمان، چند خانم و آقا نشستهاند كه تلویزیونهای كوچك زیادی روبهرویشان است... یكی از آنها وظیفهاش هماهنگی با پخش است تا در زمانهای مشخص پیامهای بازرگانی و اخبار 06 ثانیه را روی آنتن بفرستد... چند دقیقه دیگر برنامه آغاز خواهد شد. تمام گروه به بهترین شكل در حال انجام وظیفهشان هستند...حالا عادل به داخل استودیو میرود... البته پیش از اینكه وارد استودیو شود، چند دقیقهای با ما به صحبت نشست... گفت كه این آخرین برنامه نود است و با آغاز لیگ، دوباره برنامه را از سر خواهیم گرفت...
از او پرسیدیم كه با انتقادات چه میكنی؟ گفت: به هر حال برنامهای كه در این طیف وسیع و علاقهمند به فوتبال از تلویزیون پخش میشود، طبیعی است كه انتقادهایی هم بر آن وارد شود، ما هم این سالها به این وضع عادت كردیم و به قول معروف خو گرفتیم،
به عبارتی بهتر طبیعت كار رسانه این است كه این چنین باشد، به نظر من اگر به برنامه انتقاد یا پیشنهاد نشود، معنایش این است كه آن برنامه نتوانسته جایگاه خود را باز كند، اما همانطور كه میبینید، «نود» هر روزه كانون اخبار و توجهات است، برنامه هر هفته ما تا هفته دیگر نقد میشود... عادل در مورد مهمانان برنامه میگوید: روند كاری نود آن است كه ببینیم سوژه آن هفته چیست و سپس مهمان دعوت میكنیم، برای مثال همانطور كه میدانید دیشب (علی فتحا... زاده) پس از چند سال دوری از استقلال دوباره مدیر عامل استقلال شد، به همین خاطر او را امشب دعوت كردهایم یا اینكه تیم در آستانه حضور در جام ملتها است، پس سرمربی تیم ملی را به برنامه دعوت كردیم.
از عادل میپرسیم تو كه با مطبوعات خیلی كم صحبت میكنی، پس آنهایی كه میخواهند با تو ارتباط برقرار كنند، چه كاری باید انجام دهند؟
عادل از همان خندههای همیشگیاش میكند و میگوید: بهترین روش این است كه به سایت برنامه نود مراجعه كنند و قسمت ارتباط با عادل فردوسیپور را كلیك و پرسشهایشان را مطرح كنند، من تمام مطالب ارسالی را میخوانم و پاسخ میدهم.
نشانی سایت برنامه نود: «9o. IRIb. IR» میباشد، عادل باید به استودیو برود. او داخل میرود ما هم در اتاق فرمان مینشینیم تا از طریق تلویزیونها و دوربینهای مختلف او را ببینیم. این برنامه با چند دوربین به تصویر كشیده میشود و كارگردان تلویزیونی در اتاق فرمان پشت دستگاه مخصوصی قرار میگیرد و نسبت به تجربه خود كه طی سالها به دست آورده، مشخص میكند كه در حال حاضر تصویر كدامیك از سه دوربینها روی آنتن برود.
این پسر عاشق فوتبال در سال 1353 درغرب تهران، خیابان گیشا به دنیا آمد. پدرش مهندس برق و یك خواهر و یك برادر فرزندان پس از عادل هستند. آنها اصلیتی كرمانی دارند.
دوران دبستانش را در مدرسه ذوقی، راهنمایی را در مدرسه طالقانی و در نهایت دبیرستان را در دبیرستان معروف تهران، یعنی البرز گذراند...
بچه بسیار درسخوانی بود، تا جایی كه دیپلم خود را با معدل بالای 18 گرفت... از همان زمان كودكی علاقهای وافر به فوتبال داشت. ابتدا والدینش فكر میكردند كه او میرود در كوچه و خیابان فوتبال بازی میكند و از درس غافل میماند، اما زمانه طوری دیگری شد. او با یك رتبه خوب در دانشگاه صنعتی شریف دررشته مهندسی صنایع قبول شد و تحصیلاتش را تا پایان دوره فوق لیسانس ادامه داد... از طرفی او عاشق زبان انگلیسی بود، بهطور حتم میپرسید، چهطور؟ برایتان خواهم گفت.
همانطور كه از دوران كودكی علاقه عجیبی به فوتبال داشت به زبان انگلیسی هم عشق میورزید. شاید فكر نمیكرد روزی همین زبان، باعث میشود كه پلههای ترقی را طی كند. از كلاس اول دبیرستان در كلاسهای زبان نامنویسی كرد،
سال سوم دانشگاه بود كه تمامی كلاسهایش به پایان رسید. او كلاسهای استادیاش را هم قبول شد... از همان دوران نوجوانی، مجلات شوت و مچ انگلیس را هر هفته از میدان انقلاب تهیه میكرد و میخواند؛ مطالبی كه در رابطه با لیگ فوتبال انگلیس بود. شاید دلایل علاقهمندیاش به فوتبال انگلیس، همان مجلاتی باشد كه شب و روزش را گرفته بود. از هر جا كه میتوانست اطلاعات كسب میكرد، لیورپول را خیلی دوست داشت، این را همكارانش در ابرار ورزشی كه اولین روزنامه ورزشی كشور بود میگویند.
میگوید: از آنجا كه به زبانم اطمینان داشتم یك روز به سردبیر وقت ابرار ورزشی كه «اردشیر لارودی» بود، گفتم: به فوتبال علاقه دارم، میخواهم همكاری كنم. گفت: در چه زمینهای، گفتم: ترجمه... یك متنی به من داد و خداحافظی كرد، فردا رفتم دفتر روزنامه، كارم را تحویل دادم و همین شد كه همكاریام با ابرار آغاز شد. آن زمان سال سوم دانشگاه بودم..
. او دوست داشت هر چه زودتر استعدادهایش را در تلویزیون به نمایش بگذارد، مردی كه زیاد از فوتبال جهان میدانست چند دفعه تست داد، اما گفتند «صدات هنوز پخته نیست» و سرانجام قبول شد. مدتی فقط صدایش روی تصاویر فوتبال بود، آن هم برنامههای منتخب ورزشی كه فوتبال آرشیوی از شبكه سوم پخش میكرد، فوتبالهای اروپایی...
اما او كمكم استعدادهایش را نمایان كرد تا سرانجام تصویر او هم دیده شد و برای پخش مستقیم فوتبالهای باشگاهی، سر از ورزشگاهها درآورد... و دیگر كار در دنیای مطبوعات را رها كرد.
دوستان سابقش میدانند كه او در نوجوانی و كودكی طرفدار چه تیمی بود؟ اما حالا او به واقع بیطرف است، میگوید: «شاید باورش برای خیلیها مشكل باشد، اما من در حال حاضر... نه پرسپولیسیام و نه استقلالی... من بیطرفم، چرا كه شغلم ایجاب میكند
بیطرف باشم» اگر چه خیلیها او را متهم به طرفداری از تیم خاصی میكنند، اما به واقع این گونه نیست... داشتیم از زبان انگلیسی او میگفتیم. او درست مانند گزارشگریاش آنقدر پشتكار از خود نشان داد كه توانست به درجه استادی در دانشگاه برسد، حال تصور كنید كه در ابتدای كلاس، شاگردانش او را چهطور در رابطه با فوتبال سوالپیچ میكنند...
شاگردانش میگویند، عادل استاد مهربانی است، پس از پایان هر كلاس با حوصله و دقت پاسخگوی پرسشهای شاگردانش میشود...
فوتبال تمام زندگیاش است، اما برای خانواده هم اهمیت بسیاری قائل میشود. با همسرش در دانشگاه آشنا میشود و همسرش هم پذیرفته كه عشق به فوتبال را از عادل نمیتواند دور كند، او هم بهخاطر چند سال زندگی كردن با عادل، حال برای خودش یك مفسر كامل است، چرا كه در خانه آنها، هر روز حرف فوتبال است...
و اما برنامه نود! عادل، نود را خیلی دوست دارد، چرا كه این برنامه زاییده فكر اوست؛ برنامهای چالشی كه توانست به خوبی در دل علاقهمندان به فوتبال جا خوش كند. كمتر علاقهمند به فوتبالی پیدا میكنید كه دوشنبه شبها، خواب را به برنامه او ترجیح دهد...
اجرای خوب او و همچنین ركگویی در اجرا باعث شده كه نود بهترین برنامه ورزشی طی سالهای اخیر نام بگیرد... برنامهای كه سری جدید آن هشتمین سال حضور این برنامه موفق در تلویزیون است. برای عادل و دیگر دستاندركاران برنامه نود و شخص آقای «زمانی» مدیر گروه ورزش شبكه سوم سیما آرزوی موفقیت میكنیم. عادل میگوید: اگر حمایتهای ایشان و آقای «پورمحمدی» مدیر شبكه سوم نبود، شاید نمیتوانستیم، «نود» را به خواستههای خود و مردم نزدیك كنیم، از هر دویشان سپاسگزارم.
تهیه و تنظیم :پایگاه اینترنتی پرشین وی